تقیه در ایمان (قرآن)ایمان واقعی ایمان قلبی است، لذا اگر کسی به خاطر اجبار و اکراه مجبور به اظهار کفر شود، در حالی که قلبا ایمان به خداوند دارد اشکالی بر او نیست. همچنین بر طبق آیات قرآن کریم تقیه نیز در این موارد جایز میباشد. ۱ - تقیه در ایمان به خداتقیه و اظهار کفر، در وضعیت اجبار و اکراه، با وجود ایمان قلبی به خدا جایز میباشد: «من کفر بالله من بعد ایمـنه الا من اکره وقلبه مطمـئن بالایمـن...؛ کسانی که بعد از ایمان کافر شوند (بجز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است) ...» بر اساس شأن نزول آیه و روایتی از امام صادق (علیه السلام)، آیه مذکور مربوط به عمار یاسر است که در برابر کفار اظهار کفر کرد، ولی در باطن، به خدا ایمان داشت. ۲ - تهدید مرتدیندر این آیات علیه کفاری که بعد از ایمان به خدا کافر گشته و مرتد شدند تهدید نموده مهاجرین را که در جهاد خود دچار زحمت گشته و در راه خدا صبر کردند وعده جمیل داده، و متعرض حکم تقیه نیز شده است. من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره. کلمه: اطمینان به معنای سکون و آرامش است، و شرح صدر به معنای گشادی و وسعت آن است، در مفردات گفته است: اصل شرح به معنای بسط گوشت و امثال آن بوده، وقتی میگوید: گوشت را شرح کردم و یا تشریح کردم معنایش این است که آن را و لو کردم، و از همین باب است شرح صدر که به معنای باز کردن سینه به نور الهی و سکینهای از ناحیه خدا و روحی از او است، هم چنان که خدای تعالی در حکایت دعای موسی (علیهالسّلام) فرموده: رب اشرح لی صدری، و درباره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده: الم نشرح لک صدرک، و نیز فرموده: افمن شرح الله صدره، و شرح دادن کلامی که مشکل است به معنای بسط آن و اظهار معانی پنهان آن است. جمله: من کفر بالله من بعد ایمانه، جملهای است شرطیه که جوابش جمله: فعلیهم غضب من الله، است، و جمله: و لهم عذاب عظیم، بر آن عطف شده، و ضمیر جمع در جزاء، به اسم شرط من کفر، بر میگردد، چون هر چند مفرد است، ولی بحسب معنا کلی و دارای افراد است. و جمله: الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان، استثنایی است از عموم شرط، و مراد از اکراه، مجبور شدن به گفتن کلمه کفر و تظاهر به آن است، زیرا قلب هیچ وقت اکراه نمیشود، و حاصل مقصود این است که: کسانی که بعد از ایمان تظاهر به کفر میکنند و مجبور به گفتن کلمه کفر میشوند، ولی دلهایشان مطمئن به ایمان است از غضب خدا مستثناء هستند. بنابراین معنای آیه چنین میشود: این است و جز این نیست که افتراء دروغ را کسانی میبندند که بعد از ایمانشان کافر شده باشند، مگر آن کسی که مجبور به کفر گفتن شده باشد، و دلش به ایمان مطمئن باشد. ۳ - فلسفه تقیهمسلمانان راستین، دست پروردگان پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روح مقاومت عجیبی در برابر دشمنان داشتند، و چنان که دیدیم بعضی از آنها همچون پدر عمار حتی حاضر نمیشدند جملهای با زبان مطابق میل دشمن بگویند، هر چند قلبشان مملو از ایمان به خدا و عشق به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، و در این راه جان خود را نیز از دست میدادند. و بعضی همچون خود عمار، که حاضر میشدند با زبان جملهای بگویند باز وحشت سر تا پای وجودشان را فرا میگرفت، و خود را مسئول و مقصر میدانستند، و تا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنها اطمینان نمیداد که عملشان به عنوان یک تاکتیک برای حفظ جان خویشتن شرعا جایز بوده است آرام نمییافتند! در حالات بلال میخوانیم هنگامی که اسلام آورد، و شجاعانه به دفاع از منطق اسلام و حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برخاست، مشرکان او را تحت فشار شدید قرار دادند، تا جایی که او را به میان آفتاب سوزان میکشاندند و صخره بزرگی روی سینه او میگذاشتند و به او میگفتند: باید به خدا مشرک شوی. او خودداری میکرد و در حالی که نفسهایش به شماره افتاده بود، پیوسته میگفت: احد، احد (او خدای یگانه است او خدای یکتاست) سپس میگفت: به خدا سوگند اگر میدانستم سخنی از این ناگوارتر بر شما است آن را میگفتم!. و از این گونه صحنههای تکان دهنده در تاریخ اسلام مخصوصا در حالات مسلمانان نخستین و یاران ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) فراوان است. به همین دلیل محققان گفتهاند که در این گونه موارد، شکستن سد تقیه و عدم تسلیم در برابر دشمن جایز است، هر چند به قیمت جان انسان تمام شود چرا که هدف بر پا داشتن پرچم توحید و اعلای کلمه اسلام است، مخصوصا در آغاز دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این امر اهمیت خاصی داشته است. با این حال شک نیست که تقیه در این گونه موارد نیز جائز است، و در موارد پائینتر از آن واجب، و بر خلاف آنچه افراد ناآگاه میپندارند تقیه (البته در موارد خاص خود نه در همه جا) نه نشانه ضعف است، و نه ترس از انبوه دشمن و نه تسلیم در برابر فشار، بلکه تقیه یک نوع تاکتیک حساب شده برای حفظ نیروهای انسانی و هدر ندادن افراد مؤمن در راه موضوعات کوچک و کم اهمیت محسوب میشود. تقیه قبل از آنکه یک برنامه اسلامی باشد یک روش عقلانی و منطقی برای همه انسانهایی است که در حال مبارزه با دشمن نیرومندی بوده و هستند. ۴ - تقیه در روایاتدر روایات اسلامی نیز میخوانیم که تقیه به یک سپر دفاعی، تشبیه شده است. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: التقیة ترس المؤمن و التقیة حرز المؤمن: تقیه سپر مؤمن است، و تقیه وسیله حفظ مؤمن است. (توجه داشته باشید که تقیه در اینجا تشبیه به سپر شده و سپر ابزاری است که تنها در میدان جنگ و مبارزه با دشمن برای حفظ نیروهای انقلابی از آن استفاده میشود). و اگر میبینیم در احادیث اسلامی، تقیه نشانه دین و علامت ایمان، و نه قسمت از مجموع ده قسمت دین شمرده شده است همه به خاطر همین است. ۵ - موارد حرمت تقیهبدون شک مواردی وجود دارد که در آنجا تقیه کردن حرام است و آن در موردی است که تقیه به جای اینکه سبب حفظ نیروها شود مایه نابودی یا به خطر افتادن مکتب گردد، و یا فساد عظیمی ببار آورد، در این گونه موارد باید سد تقیه را شکست و پی آمدهای آن را هر چه بود پذیرا شد. ۶ - پانویس۷ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تقیّه در ایمان به خدا». |